خدایا دلم به سان قبله نماست ؛ وقتی عقربه اش
به سمت “تــــو” می ایستد ، آرام می شود …
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم
را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم !
چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد
در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود
و اگر نخواهد نمی شود !
به همین سادگی …
چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت،
میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش
کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد .
از 50 سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده میشود،
اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف
قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد
که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که
متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
(پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و زیارت)
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
خدایا
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
یارب تو کریمی و کریمی کرم است / عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است
با گریه اگر ببخشی ام نیست کرم / با معصیتم اگر ببخشی کرم است . . .
الهی
در شگفتم از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد
ولی خویش را نمیکاود تا به مخزن حقائق برسد . . .
پروردگارا
یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم
و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم .
زیرا در سودای هر انسانی " روح تو " خانه گزیده . . .
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم
مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم،
مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . .
خدایا تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپویم
هر صبح در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم او همه من، من همه اویم
الهی
در جلال، رحمانی ، در کمال، سبحانی
نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی
نه کَس به تو ماند و نه به کَس مانی
پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی
خداوندا! نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم.
ما را ببخش . . .
الهی
دیگران مست شرابند و من مست ساقی
مستی ایشان فانی است و از من باقی . . .
وقتی عبارت " خدا را به یاد داشته باش " را می خوانم
در ذهنم و در قلبم گزینه " همیشه " را برایش تیک می کنم . . .
خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من
و چقدر به من مهر دارى با این کردار زشت من
توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما . . .
الهى بى پناهان را پناهى
به سوى خسته حالان کن نگاهى
مرا شرح پریشانى چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهى
&
بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم
ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم
...و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم
از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟